مارک تواین:



امروز قصد دارم گزیده هایی از اندیشه های ملاصدرا را از کتاب مردی در تبعید ابدی» بنویسم:

ملاصدرا معتقد بود که هر عشقی اگر برخوردار از طهارت باشد، بخشی از عشق به خداست و عشقی است خدایی. اما عشق به خدا را می توان در مکتبِ عاشقان به خدا یافت و با آن سیراب شد، اما "عشق دیگری" ضرورتی است که از حادثه بر می خیزد نه از اراده به انتخاب.

بشر یا کوچک است و کوچکی پذیرفته  و از وصول به ادراک حقیقت چشم پوشیده، یا بزرگ است آن قدر که بتواند حقیقت را بی واسطه غیر، ادراک کند، و یا کوچک است و می کوشد به جهت ادراک حقیقت بزرگ شود. حالِ اول، حالِ جاهلانِ نا متمایل به رهایی از جهل است؛ حال دوم، حال اولیا است؛ و حال سوم حال بندگان راه حق.

نظر ملا در مورد وحدت وجود: به آنجا می رسیم که زمین خداست، آسمان خداست و انسان خدا؛ زیرا همگی زاده ی اراده ی  مطلق خداوندند و خداوند به غیر خویش اراده نمی کند، زیرا هرچه اراده کند بیرون خود باز نا متناهی بودنش آن بیرون را به درون می آورد و درون و برون را یکی می کند. اگر ماده ای با ماده ی دیگر فرق دارد، فرق در صورت است و مادِّه المواد یکی ست و همه چیز از یک چیز تشکیل شده است.

ای برادر خداوند بی نهایت است و لامکان و بی زمان؛ اما به قدر فهم تو کوچک می شود و به قدر نیاز تو فرود می آید و به قدر آرزوی تو گسترده می شود و به قدر ایمان تو کارگشا می شود و به قدر نخ پیرن دوزنده باریک می شود و به قدر دل امیدواران گرم می شود. پدر می شود یتیمان راو برادر می شود محتاجان برادری را. همسر می شود بی همسر ماندگان را. طفل می شود عقیمان را. راه می شود گمشدگان را. نور می شود در تاریکی ماندگان را. شمشیر می شود رزمندگان را. عصا می شود پیران را خداوند همه چیز می شود همگان را به شرط اعتقاد به شرط پاکی دل به شرط طهارت روح به شرط پرهیز از معامله با ابلیس.

ملاصدرا بر نظر معلم ثانی- فارابی- انتقاد داشت که ماهیت را مقدم بر وجود می دانست.

 

ملاصدرا خطاب به همسرش:

بانو زمانی که با زمانه خویش نساختی، و با مسند نشینان و امربران ایشان کنار نیامدی، و آنچه را که جاهلان می گویند جاهلانه باز نگفتی، لاجرم به تبعید ابدی روح گرفتار خواهی شد و اگر بر نپذیرفتن پای فشردی آواره ات خواهند کرد، یا به زندانت خواهند انداخت و به دارت خواهند کشید.

بانو ویرانه ایست این جهان. عمر کفاف نمی دهد که آباد کنیم، غیرت رخصت نمی دهد که رها کنیم. اینگونه ویرانه رها کردن نشانه دنائت است و جاهلانه مرمت کردن نشانه رذالت.

بانو خیر اندیش باش که خداوند خیر اندیشان را دوست می دارد حتی اگر به صحت نیندیشند و اسباب وقوع خیر را برای ایشان مقرر می دارد.

بحث محمد جوان با پدر:

  • محمد سحر که به نماز می ایستی گهگاه صدایت بیش از اندازه بلند می شود. نمازت را اگر برای خدا می خوانی بدان که او بی صدا هم می شنود و اگر برای همسایگان می خوانی بدان که از نظر ایشان بانکت را هرچه بلند تر کنی کوته بین تری. عبادت کاری است که انسان در خلوت می کند و به زمزمه و یا در دل نه به فریاد.
  • پدر رخصت بده نکته ای را هم من به عنوان شاگرد به استاد خویش بگویم. اعتقاد جهان را آباد خواهد کرد و صدای رسای مرد معتقد، صدای اعتقاد است نه عربده ی ریا و اگر حق بود که جملگی عبادات در خلوت و خاموشی انجام گیرد و به زمزمه و در دل، اذان را بر بلندای مناره ها نمی گفتند و اعتبار نماز جمعه ی جماعت صد بار بیش از نماز در خلوت نمی بود و خداوند مقرر نمی داشت که جملگی مسلمانان که حج بر ایشان واجب است در یک روز گرد هم آیند و به فریادی جهان لرزان از گناه و جرم و کفر برائت بجویند. پدر آنگاه که با خداوند دو عالم سخن می گویی با صدای بلند بگو و آنگاه که با خدای خویش رازو نیاز می کنی چنان بگو که اگر روح می گوید جسم نشنود. فرق است میان سخن گفتن با خداوند دو عالم و خداوند دل.
  • بچه جان! آیا نامحدود می تواند محدود بیافریند و کمال می تواند خالقِ نقص باشد؟
  • این درست است که از کمال، فقط کمال آفریده می شود؛ اما رسیدن به کمال برای انسان، محتاج حرکت از نقطه ایست به نقطه دیگر، و این حرکت نیازمند زمان است. سیب بر شاخه ی درخت بی دخالت انسان کرم می اندازد، می پوسد و می گندد و فرو می افتد و خاک می شود. این شاید نقصی در سیب به حساب آید که کرم انداخته است ولی آیا نقصی در خاک سیب هم هست. حسن و عیب اگر در امور جزئی باشد، متصل به انسانند و اگر در امور کلی متصل به حق. آنچه که ما نقص می بینیم چه بسا که نقص نباشد و اوج نیکویی باشد.

در مجلسی که جهت محک محمد صدر در سن هفده سالگی اش ترتیب داده بودند این گفتگو ها انجام شد:

  • آیا آدمی از پی تلاش دائم، بریدن از حق،ترک دنیا، رسیدن به خلوص و غرق در توسل و توکل، به جایگاه حق واصل می شود؟
  • به گمان این بنده کمترین حرکت به جانب حق مقدور است اما احاطه بر خداوند مقدور نیست؛ زیرا خداوند زمانی که به آفرینش جهان و انسان پرداخت، هنوز زمان و مکان وجود نداشت. خداوند زمان و مکان را آفرید و همه چیز را درون زمان و مکان جای داد. اینک هرآنچه که در محدوده زمان و مکان است بر بیرون زمان و مکان احاطه ندارد. پس انسان بر خداوند احاطه ندارد و وصل مطلق امکان ندارد اما از آنجا که ذره ی مخلوق، ذره یی از اراده ی خالق را در خویش دارد می توان به این ایمان دست یافت که در نهایت امر و به هنگام رجعت عظمای آخرین، اگر خداوند اراده بفرماید این ذرات پراکنده به مبداء خویش رجوع خواهند کرد.
  • پسرجان آیا خداوند که عدل مطلق است عدل خویش را بر جمادی و نامی انسان – جاندار و بی جان-یکسان می بخشد؟
  • بنده ی حقیر هیچ گمان نمی برد که در جهانِ ما بی جانی هم موجود باشد. همه چیز را جانی است و حرکتی و شوقی و شوری. شب بخشی از حق را بیان می کند و روز بخشی دیگر را. سنگ و آهن و الماس نیز یقیناً به زبانی تسبیح حق می گویند.
  • جوان آیا می توانی فرق میان علم کلام و حکمت را بیان کنی؟
  • هیچ علمی آشکار نمی شود مگر به کلام. هیچ اطلاعی ارسال و دریافت نمی شود مگر به کلام. پس علم کلام علم العلوم است و اساس هر معرفی و علم جامع به مسائل الهی و دینی ایت و در جز، علم به سخن است و اعتبار کلمات و بکارگیری آنها. پس حکمت در کل تابعی است از علم کلام و بخشی از آن به شمار می آید و در جزء از آنجا که در حکمت همچون فلسفه، حکما در جستجوی ریشه ی هر چیزی اند و ریشه ها پنهاند، پس حکمت، علم ریشه شناسی است و علمی است نیک ولی بی سرانجام؛ چرا که هیچ سوالی در حکمت به پاسخ قطعی مختوم نمی شود. در نهایت می توان گفت حکمت و فلسفه هردو بهترین دانش اند از جهت ورزیده ساختن ذهن آدمی.

در پی کینه توزی های اطرافیان دربار ملاصدرا متهم به کفر و بدعت می شود در نتیجه جلسه ای پرسش و پاسخ ترتیب داده می شود تا شاه عباس در مورد ملاصدرا تصمیم گیری کند از جمله پرسش هایی که از وی در این جلسه انجام شد چنین بود:

  • این ملاصدرا می گوید که مردگان در روز قیامت به خوب ترین صورت جسمانی خود ظاهر می شوند. آیا چنین نیست"
  • بله عقل خداداد انسان و هدایت کلام حق و حدیث ما را به این سو هدایت می کند که باور کنیم که انسان در روز قیامت در ناب ترین، زیبا ترین و پاک ترین حالتی که در حیات داشته بر پای خیزد.
  • حتی گناه کاران و ملحدان؟
  • حتی ایشان. عقل سلیم و ایمان به نیکی می گوید که ایشان باید به گونه ای کودکی بر پا ایستند، کودکی معصوم با جامه ای پاک و برکنار از جمیع گناهان. در این حالت البته تمامی اجزاء و دقایق زندگی آنها در اختیار آگاه مطلق» و دانای کل» هست و هیچ کس قادر نخواهد بود با معصومیت قیامتی خود، خداوند را بفریبد و خود را از مجازات و آتش دوزخ بِرَهاند.

 


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

30 سالگی میلاد طلا سایت مرجع دانلود پایان نامه - تحقیق مروارید طب معرفی مناطق گردشگری ایران شبانه ها متولیان آقا علی عباس خالدآباد اریانا چت هلدینگ پارس پندار نهاد Iran Modern